Web Analytics Made Easy - Statcounter

شهید مهدی زین الدین می‌گفت: بدم می‌آید از این مردهایی که به زنهایشان می‌گویند دوستت داریم و آن وقت زن هم می‌گوید اگر این طوری است پس مثلاً فلان چیز را برایم بخر. دوست داشتن که به حرف نیست. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مهدی زین‌الدین در سال 1338 به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که جذب جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، به این نهاد پیوست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با آغاز جنگ تحمیلی، او به همراه یک گروه 100 نفره خود را به جبهه رساند. پس از مدتی مسئول شناسایی یگان‌های رزمی شد و بعد از آن نیز مسئول اطلاعات - عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد. زین‌الدین در عملیات بیت‌المقدس مسئولیت اطلاعات - عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت. در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) - که بعدها به لشکر تبدیل شد - انتخاب شد. در آبان سال 1363 مهدی زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حرکت می‌کنند که با گروه‌های مسلح جدایی‌طلب درگیر شده و به شهادت رسیدند. منیره ارمغان همسر شهید مهدی زین الدین از سبک زندگی این شهید روایت‌های فراوانی دارد. از ازدواج با او در قم و زندگی اش در اهواز. بخشی از این روایت در ادامه می‌آید:

به خاطر وضعیت کار مهدی و درگیری‌های جنگ در اهواز ساکن شدیم. اوایل مهر بود که کارم را در مدرسه شروع کردم. درس دادن به آن بچه‌های خونگرم جنوبی زیر سروصدای موشک‌هایی که ممکن بود هدف بعدیشان همین کلاسی باشد که در آن نشسته‌ایم، کار سرگرم‌کننده‌ای بود. احساس می‌کردم مفید هستم. به خاطر کارم که تدریس دینی و قرآن بود، باید زیاد مطالعه می‌کردم. ولی باز وقت زیاد می‌آوردم. آقا مهدی هم صبح زود، بعد از اذان، بلند می‌شد و می‌رفت و شب برمی‌گشت. اهواز تقریباً نزدیک خط مقدم جنگ بود.

مهدی هم این طور نبود که از تنهایی من خبر نداشته باشد. فکر کند که خب، حالا یک زنی گرفته‌ام، باید همه چیز را حتی بر خلاف میلش تحمل کند. می‌دانست تنهایی آن هم برای دختری که تا بیست و چند سالگی پیش خانواده‌اش بوده بعضی وقت‌ها عذاب‌آور است. گاهی دو هفته می‌‌رفت شناسایی، ولی تلفن می‌زد و می‌گفت که فعلاً نمی‌تواند بیاید. همین که نفسش می‌آمد برای من بس بود، همین که بفهمم یک جایی روی زمین زنده است و دارد نفس می‌کشد.

وقتی می‌رفت یک چیزهایی مثل حدیث، آیه، جمله‌هایی از وصیت شهدا را با ماژیک می‌نوشت و می‌زد به دیوار اتاق، تشویقم می‌کرد و می‌گفت «دفعه بعد که آمدم، این را حفظ کرده باشی.» بعضی‌ها وقتی حرف می‌زنند کلامشان خشونت ندارد ولی طوری است که احساس می‌کنی باید به حرفشان گوش کنی. مهدی این طوری بود. نمی‌خواست در تنهایی فکرم مشغول افکار منفی باشد. بعضی وقت‌ها می‌خواست نیامدنش به خانه را توجیه کند، ولی احتیاجی نبود.

می‌گفت «بعضی بچه‌ها برای اینکه از دست زنشان راحت باشند شب‌ها پادگان می‌خوابند و نمی‌آیند. من این رفتار را قبول ندارم اما می‌دانم تو ظرفیت درک مشکلات کاری من را داری.» خلاصه هندوانه زیر بغلم می‌داد. دلمان می‌خواست زندگیمان مثل حضرت علی(ع) و فاطمه(س) که نه، یک کم شبیه آن‌ها بشود. می‌گفت: «بدم می‌آید از این مردهایی که می‌بینم، می‌آیند و به زنهایشان می‌گویند دوستت داریم و آن وقت زن هم می‌گوید خُب اگر این طوری است پس مثلاً فلان چیز را برایم بخر. دوست داشتن که به حرف نیست. باید عملت نشان دهد همسرت را دوست داری.»

می‌گفت: «یک چیزهایی را من از این بچه‌ها در جبهه می‌بینم که زبانم بند می‌آید. دیروز یک مهندسی از بچه‌های جهاد آمد پیشم، گفت آقا مهدی خانمم تماس گرفته، بچه‌دار شده‌ام. اگر امکانش هست مرخصی می‌خواهم. گفتم اشکالی ندارد، تا شما کارت را تمام می‌کنی من برگه مرخصیت را می‌نویسم. تا برود کارش را تمام کند، یک خمپاره خورد کنارش و شهید شد. من نمی‌توانم با دیدن این چیزها خانواده خودم را مقدم بر بقیه بدانم.»

برگرفته از کتاب نیمه پنهان ماه

انتهای پیام/ 

منبع: تسنیم

کلیدواژه: شهید شهدای دفاع مقدس دفاع مقدس خانواده شهدا شهید شهدای دفاع مقدس دفاع مقدس خانواده شهدا زین الدین بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۹۰۳۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نامه خواندنی اینزاگی به هواداران اینتر

به گزارش "ورزش سه"، سیمونه اینزاگی پس از قهرمانی اینتر در سری A، نامه‌ای طولانی به هواداران این تیم نوشت. نراتزوری پس از پیروزی در دربی دلا مادونینا مقابل میلان، قهرمانی در ایتالیا را مسجل کرد.

این قهرمانی، بیستمین قهرمانی تاریخ باشگاه اینتر بود و آن‌ها از فصل بعد دومین ستاره را روی پیراهنش حک می‌کند. اینزاگی نامه‌ای خطاب به طرفداران اینتر را در اختیار کوریره دلا سرا قرار داده که آن را در ادامه می‌خوانید:

"به سفر ما خوش آمدید که از شور و شوق و پیروزی‌های بزرگ ساخته شده است. ستاره دوم متعلق به نراتزوری است. از ابتدا فقط یک هدف وجود داشت: سربلندی شهر و همه طرفداران ما. بسیاری از هواداران فوق‌العاده، که همیشه در کنار هم هستند، با اشتیاق زیاد و عشق به رنگ اینتر، متحد شده‌اند.

من مفتخرم که داستان این سفر فوق العاده برای این باشگاه بزرگ را با شما به اشتراک بگذارم، اما مهمتر از همه برای بازیکنانم و همه کسانی که اینتر را دوست دارند، ما به یک هدف باورنکردنی رسیده‌ایم که به ما امکان تاریخ سازی می‌دهد.

جاده پیروزی زیبا بود، ستاره دوم روی سینه نشان دهنده تلاش، فداکاری و استعداد همه افرادی است که خانواده ما را تشکیل می‌دهند. مانند اینتر بزرگ هررا که سال‌ها پیش اولین ستاره را به دست آورد، امروز ما نیز در حال نوشتن یکی از مهمترین صفحات باشگاه هستیم. تشکر ویژه از استیون ژانگ، رئیس باشگاه که من را در اینتر می‌خواست، همیشه به ما نزدیک بود و هرگز اجازه نداد چیزی کم داشته باشیم.

از همه مدیرانی که با آن‌ها کار کردم تشکر می‌کنم که ما را در موقعیتی قرار دادند تا بتوانیم کارمان را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم. از همه همکارانم و افرادی که این سفر درخشان را با آن‌ها سهیم شده‌ام، تشکر می‌کنم، بدون تعهد آن‌ها به این هدف بزرگ نمی‌رسیدیم. اما مهمتر از همه از بازیکنانم تشکر می‌کنم، قهرمانان واقعی بسیاری از نبردها که باعث افتخار همه هواداران نراتزوری در سراسر جهان شده‌اند.

یک تشکر بزرگ از خانواده‌ام که پناهگاه امن و پشتیبان همیشگی من در زندگی‌ام به عنوان یک مربی و به عنوان یک مرد هستند. وقتی بالاخره سوت پایان دربی به صدا درآمد و دیدم همه هواداران نراتزوری در حال شادی هستند، احساس شادی بی‌نظیری کردم که خیلی تلاش می‌کنم تا آن را توصیف کنم.

در این سه سال با هم، با باشگاه، بازیکنانم و این گروه کاری فوق‌العاده انجام دادیم، فوتبال فوق‌العاده‌ای بازی کردیم، با چالش‌هایی روبرو شدیم و جام‌های زیادی را به دست آوردیم، و در فینال لیگ قهرمانان اروپا به خوبی بازی کردیم، جایی که می‌توانستیم خوش شانس‌تر باشیم.

ما همیشه سعی کرده‌ایم پرچم‌هایمان را بالا نگه داریم و باعث افتخار هوادارانی باشیم که هر هفته ما را دنبال می‌کنند، آن‌ها ما را تشویق می‌کنند که همیشه در تمام چالش‌های جدید، بهتر عمل کنیم.

امیدوارم این داستان بتواند الهام بخش کسانی باشد که رویای دستیابی به اهداف خود را دارند و نشان دهد که با کار روزمره، عزم و فداکاری، هر آرزویی می‌تواند به واقعیت تبدیل شود. در سخت ترین لحظه ما حتی بیشتر متحد شدیم و یک خانواده شدیم.  هرگز این را فراموش نمی‌کنم. خوبی‌ها هرگز فراموش نمی‌شوند و برای همیشه باقی می‌مانند. تا ابد فورزا اینتر."

دیگر خبرها

  • دوست مهدی طارمی در پورتو، دشمن در میلان خواهد شد؟
  • ۴ دهه زندگی مهدی نصیری؛ از کیهان تا بی‌بی‌سی
  • ۴ دهه زندگی مهدی نصیری؛ از کیهان تا بی‌بی‌سی /با من از تغییر سخن نگو...
  • زائری از پرو
  • آغاز عملیات دیوارکشی اطراف آرامستان شیخ شهاب‌الدین (آزادان)
  • نامه خواندنی اینزاگی به هواداران اینتر
  • کنایه تند وزیر به آمران حجاب :هل الدین الا البغض
  • کنایه تند ضرغامی به برخورد آمران حجاب
  • جلوه‌ای از شکوه زندگی امام صادق(ع)
  • کوه‌ها هم ترک برمی‌دارند!